چگونه کودک دوزبانه داشته باشیم؟

تحقیقات به طور مداوم نشان داده است که دو زبانه بودن سودمند است. برخی از این مزایا واضح است: برای مثال اگر زبان دیگری بلد باشید راحت تر است و به بازارهای کار بیشتری نیز دسترسی دارید. برخی از مزایا کمتر قابل مشاهده هستند: افراد دوزبانه نیز کمتر از زوال عقل رنج می برند، همدل تر هستند و به طور کلی عملکرد شناختی بهتری از خود نشان می دهند. (ممکن است تعصب داشته باشیم، اما دو زبانه بودن نیز بسیار جالب است.)

متأسفانه، بسیاری از ما نمیدانیم چگونه باید زبان را آموزش دهیم.
هرگز نترسید – این پست به طور خلاصه به معرفی روشهایی میپردازد که به عنوان مؤثرترین روشها برای تربیت کودکان دوزبانه شناخته میشوند.
چرا کودک را به بیش از یک زبان تربیت کنیم؟
به طور عمده، والدینی که موقعیت های دوزبانه را مطرح می کنند، خود را در یکی از این دو موقعیت می بینند:
ازدواج های بین المللی: شما به یک زبان صحبت می کنید، همسرتان به زبان دیگری صحبت می کند و هر دوی شما دوست دارید کودک به زبان شما صحبت کند. (شاید با فردی از کشور دیگری ازدواج کرده باشید.)
مهاجرت: شما کودکی را در محیطی بزرگ می کنید که زبان محلی با زبانی که در خانه صحبت می شود متفاوت است. (شاید یک زوج برای مقاصد تجاری نقل مکان کنند و در نهایت فرزند خود را در کشور دیگری بزرگ کنند.)
این نوع موقعیت ها به دلیل ضرورتی که با آنها همراه است بسیار رایج هستند. یک کودک برای گذراندن مدرسه باید زبان محلی را یاد بگیرد، بنابراین تقریباً تضمین شده است که آن زبان را یاد بگیرد. از آنجا، اگر والدین فقط با فرزند خود به یک زبان صحبت کنند، کودک باید آن زبان را نیز بفهمد. به طور کلی، این ضرورت دو جانبه منجر به دوزبانگی می شود.
در حالی که اگر یکی از این دو موقعیت را پیدا نکنید، بزرگ کردن یک کودک دوزبانه غیرممکن نیست – شاید هر دو از نیویورک هستید اما فکر می کنید دانستن چینی ماندارین به فرزند شما در آینده مزیتی خواهد داد – همه چیز پیچیده تر می شود. . یک کودک به فرصتهای منظمی برای استفاده از یک زبان برای یادگیری آن نیاز دارد، و ایجاد این فرصتها میتواند دشوار باشد شما هیچ ارتباطی با فرهنگی که در آن زبان صحبت میشود ندارید.

آیا بچهها با داشتن چندین زبان گیج نمیشوند؟
به زبان ساده، نه.
در حالی که این نگرانی خارج از محدوده این پست وبلاگ است، بدانید که رشد مغز چیز باورنکردنی است و کودکان دوزبانه به خوبی همه چیز را درک می کنند. بهویژه کودکان خردسال (کودکان نوپا) احتمالاً در ابتدا کلمات را بین زبانهای خود مخلوط میکنند، اما آنها یاد میگیرند که این زبانها را بهطور شگفتآوری سریع از هم جدا کنند و به طور شهودی متوجه میشوند که برخی از مردم زبان A را میفهمند در حالی که برخی دیگر زبان B را میفهمند. میلیاردها نفر در سراسر جهان رشد میکنند. دوزبانه (یا حتی چند زبانه) می شوند و به بزرگسالانی کاملاً کارآمد تبدیل می شوند.
راهکارهایی برای تربیت کودکان دوزبانه
چیزهای مختلف ممکن است برای افراد مختلف بهتر یا بدتر عمل کنند، اما به طور کلی، بیشتر رویکردها در یکی از سه دسته قرار می گیرند.
یک والدین، یک زبان (OPOL)
یکی از رایج ترین رویکردها برای تربیت کودکان دوزبانه، OPOL دقیقاً همان چیزی است که به نظر می رسد: والدین A با کودک به زبان A صحبت می کنند و والدین B با کودک به زبان B صحبت می کنند. این رویکرد به ویژه در خانوادههای مختلط (که والدین از کشورهای مختلف هستند و / یا زبانهای مادری متفاوتی دارند) محبوب است، زیرا به هر والدین اجازه میدهد از زبان مادری خود استفاده کنند.
این روش که در سال 1902 به عنوان یک اصطلاح ابداع شد، به دلیل مؤثر بودن، در اطراف خود باقی مانده است. تقریباً 75 درصد از کودکانی که والدین آنها از این رویکرد استفاده می کنند، در نهایت دو زبانه می شوند.
والدینی که از این رویکرد استفاده می کنند باید به یاد داشته باشند:
ثابت قدم باشید: رعایت مرزهای زبانی که تعیین کرده اید بسیار مهم است، به خصوص اگر شما والدین مسئول انتقال زبان اقلیت هستید. برای تأکید بر این نکته، مطالعهای در سال 2006 روی مادران ژاپنی در استرالیا نشان داد که تنها کودکانی که مادرانشان اصرار داشتند با آنها ژاپنی صحبت کنند، قادر به صحبت کردن ژاپنی به خوبی بزرگسالان شدند.
توانایی های زبان خود را حفظ کنید: فعالانه به دنبال فرصت هایی برای استفاده از زبان خود در زندگی روزمره باشید. علاوه بر این که به شما کمک می کند مهارت های زبانی خود را واضح نگه دارید، این قرار گرفتن در معرض بیشتر به فرزند شما نشان می دهد که دنیای جالبی وجود دارد که ارزش کاوش در زبان شما را دارد.
دایره خود را گسترش دهید: اگر کودکان احساس کنند که یک زبان بی فایده است، ممکن است از صحبت کردن با آن بی میل شوند. سعی کنید با دیگرانی که به زبان شما هم صحبت می کنند ارتباط برقرار کنید و اعضای خانواده را تشویق کنید تا با فرزندتان به زبان مربوطه خود صحبت کنند (اعم از A یا B).
فرزند شما قطعاً زبان محلی را فرا خواهد گرفت، بنابراین باید تلاش بیشتری برای “محافظت” از زمان صرف شده با زبان اقلیت صرف شود. (به عنوان مثال، اگر یک زوج یونانی / فرانسوی در فرانسه زندگی می کنند، باید تلاش بیشتری برای کمک به کودک برای یادگیری زبان یونانی انجام شود.)
زبان اقلیت در خانه رویکرد MLAH / ML@H که در بین مهاجران و مهاجران محبوب است، معمولاً زمانی اتخاذ میشود که کل خانواده به کشوری جداگانه نقل مکان میکنند. همانطور که از نام آن پیداست، هر دو والدین فقط به زبان اقلیت در خانه با کودک صحبت می کنند. به عنوان مثال، اگر یک زوج سوئدی به انگلستان نقل
مکان کنند، آنها در خانه فقط سوئدی صحبت می کنند، سپس اعتماد می کنند که کودک به عنوان یک نتیجه طبیعی از رشد و تحصیل در انگلستان، انگلیسی را به دست خواهد آورد.
این روش نسبت به OPOL مزیت دارد زیرا ساده و پایدار است. هیچ موقعیت ناخوشایندی برای خانوادهها وجود ندارد که در آن کودک دوزبانه باشد، اما والدین اینطور نیستند (وقتی همه با هم هستند به کدام زبان صحبت میکنید؟) و دوز مضاعفی که کودک از زبان اقلیت دریافت میکند، باعث میشود که او بیشتر به آن بپردازد. آن را به سطح خوبی رساند.
والدینی که این رویکرد را در نظر می گیرند، دو مانع اصلی برای کشف کردن دارند:
تأخیر در یادگیری زبان محلی: اگر فقط به زبان اقلیت در خانه صحبت شود، به این معنی است که کودک وارد پیش دبستانی می شود که هنوز به زبان محلی صحبت نمی کند. این در واقع یک مشکل نیست – کودک بدون مشکل و به طور شگفت انگیزی سریع زبان محلی را به تنهایی انتخاب می کند – اما نگرانی والدین قابل درک است. اگر به ویژه نگران هستید، به دنبال فرصت هایی باشید که فرزندتان قبل از شروع مدرسه با بچه های محلی به میهمانی برود.
خجالت از زبان اقلیت: اگر والدین در خانه با زبان اقلیت صحبت کنند، اما در بیرون از خانه به زبان محلی صحبت کنند، ممکن است کودک احساس کند که زبان اقلیت چیز “شرم آور” است که به اندازه کافی خوب نیست. بیرون از خانه صحبت شود با وارونگی همان مشکل، برخی از کودکان ممکن است از استفاده از زبان اقلیت در جمع خجالت بکشند، زیرا نشان می دهد که آنها با همسالان خود متفاوت هستند.
اختلاط طبیعی
برخلاف سفتی دو روش فوق، اختلاط طبیعی هیچ مانعی برای کودک یا والدین ایجاد نمی کند. والدین و فرزند به هر یک از زبانها بهعنوان نیاز یا هوس صحبت میکنند – هر چیزی که در آن زمان طبیعی باشد. حتی گاهی ممکن است جمله ای را به زبانی شروع کنند و به زبانی دیگر پایان دهند. این رویکرد در میان خانوادههای مهاجران نسل دوم رایجتر است، زیرا والدین احتمالاً هر دو دوزبانه هستند و رشد کردهاند که زبانهای خود را به صورت روزانه مخلوط میکنند.

مکان کنند، آنها در خانه فقط سوئدی صحبت می کنند، سپس اعتماد می کنند که کودک به عنوان یک نتیجه طبیعی از رشد و تحصیل در انگلستان، انگلیسی را به دست خواهد آورد.
این روش نسبت به OPOL مزیت دارد زیرا ساده و پایدار است. هیچ موقعیت ناخوشایندی برای خانوادهها وجود ندارد که در آن کودک دوزبانه باشد، اما والدین اینطور نیستند (وقتی همه با هم هستند به کدام زبان صحبت میکنید؟) و دوز مضاعفی که کودک از زبان اقلیت دریافت میکند، باعث میشود که او بیشتر به آن بپردازد. آن را به سطح خوبی رساند.
والدینی که این رویکرد را در نظر می گیرند، دو مانع اصلی برای کشف کردن دارند:
تأخیر در یادگیری زبان محلی: اگر فقط به زبان اقلیت در خانه صحبت شود، به این معنی است که کودک وارد پیش دبستانی می شود که هنوز به زبان محلی صحبت نمی کند. این در واقع یک مشکل نیست – کودک بدون مشکل و به طور شگفت انگیزی سریع زبان محلی را به تنهایی انتخاب می کند – اما نگرانی والدین قابل درک است. اگر به ویژه نگران هستید، به دنبال فرصت هایی باشید که فرزندتان قبل از شروع مدرسه با بچه های محلی به میهمانی برود.
خجالت از زبان اقلیت: اگر والدین در خانه با زبان اقلیت صحبت کنند، اما در بیرون از خانه به زبان محلی صحبت کنند، ممکن است کودک احساس کند که زبان اقلیت چیز “شرم آور” است که به اندازه کافی خوب نیست. بیرون از خانه صحبت شود با وارونگی همان مشکل، برخی از کودکان ممکن است از استفاده از زبان اقلیت در جمع خجالت بکشند، زیرا نشان می دهد که آنها با همسالان خود متفاوت هستند.
اختلاط طبیعی
برخلاف سفتی دو روش فوق، اختلاط طبیعی هیچ مانعی برای کودک یا والدین ایجاد نمی کند. والدین و فرزند به هر یک از زبانها بهعنوان نیاز یا هوس صحبت میکنند – هر چیزی که در آن زمان طبیعی باشد. حتی گاهی ممکن است جمله ای را به زبانی شروع کنند و به زبانی دیگر پایان دهند. این رویکرد در میان خانوادههای مهاجران نسل دوم رایجتر است، زیرا والدین احتمالاً هر دو دوزبانه هستند و رشد کردهاند که زبانهای خود را به صورت روزانه مخلوط میکنند.
این رویکرد دارای مزایا و معایب بالقوه قابل توجهی است.
جوانب مثبت:
آرامش: هیچ فشاری برای حفظ مرزها، نگرانی در مورد برنامهها، یا «اجبار کردن» کودک به صحبت کردن به یک زبان وجود ندارد – همه به سادگی کارهایی را انجام میدهند که برایشان طبیعی است.
الگوسازی دوزبانگی: والدین به عنوان یک الگوی دوزبانه برای فرزندانشان عمل می کنند.
انعطافپذیر: کودک همچنان با هر دو زبان آشنا میشود، حتی اگر یکی از والدین بهاندازهای مشغول باشد / نه.
معایب:
سردرگمی اولیه: تا 3 تا 4 سالگی، کودک احتمالاً متوجه نخواهد شد که در حال تقلب با دو زبان است. آنها به طور طبیعی یاد می گیرند که زبان ها را به تنهایی از هم جدا کنند، اما در هنگام یادگیری تعامل با افراد تک زبانه، انتظار دردسرهای رشد اولیه را دارند.
ترجیح: کودک بدون ساختار، ممکن است در نهایت به زبانی که ترجیح میدهد پیشفرض شود – تقریباً مسلماً زبان محلی، که توسط همسالانش صحبت میشود، بنابراین زبان اقلیت رو به زوال میگذارد و در نهایت از بین میرود.
دوزبانگی غیرفعال: در رابطه با اولویت بالا، کودکان ممکن است تسلط کاملی بر دستور زبان زبان پیدا نکنند. به جای اینکه تحت فشار قرار بگیرند تا زبان اقلیت خود را بهبود بخشند، می توانند به سادگی به زبان محلی در هنگام تلاش برای بیان یک ایده تغییر کنند. با گذشت زمان، این عدم تعادل در مهارت ایجاد می کند و در نهایت ممکن است به دوزبانگی منفعل منجر شود، که در آن کودک می تواند هر دو زبان را بفهمد اما فقط می تواند به زبان محلی صحبت کند.
نتیجه
مردم با همه استراتژیهای بالا، و در واقع با بسیاری دیگر از مواردی که ما وارد آن نشدیم، مانند رویکرد زمان و مکان، موفق شدهاند. به جای نگرانی در مورد “بهترین” راه، زمانی را برای فکر کردن به شخصیت ها و موقعیت های خانواده خود اختصاص دهید، سپس رویکردی را انتخاب کنید که برای شما طبیعی است. احتمال این وجود دارد که اگر بخواهید فرزندتان دو زبانه شود